زبان و ادبیات عربی... هناک دائماً مَن هُو أتعَسُ مِنک، فأبتسم...
| ||
|
اپیستمه اصطلاحی از میشل فوکو است . اپیستمه حاوی تعریفی جدید از تاریخ است که بر طبق آن، تاریخ پدیده ای خطّی نیست، آغاز و پایان مشخصی ندارد، به سوی هدف معینی حرکت نمی کند و نمی توان آن را با مجموعه ای از یک سلسله علّت و معلول ها که سرنوشتِ مرموزی به نام « جبر تاریخ» هدایتش می کند، توضیح داد. پس به راستی تاریخ چیست؟ از نظر فوکو، تاریخ، رابطۀ پیچیدۀ انواع گفتمانهاست و تعامل این گفتمان ها تصادفی نیست؛ بلکه اصل یا الگوی وحدت بخشی که اپیستمه یا الگوی معرفتی نام دارد، این تعامل را کنترل می کند. هر دورۀ تاریخی- ادبی، اپیستمۀ خود را دارد، چرا که بر حسب دریافت های ویژه اش از واقعیّت، معیارها و اصول اخلاقی و رفتاریِ خاص خود را می سازد. بنابراین، این الگوها نَه اخلافی اند و نَه ضد اخلاقی، بلکه غیر اخلاقی و خارج از احکام ارزشی اند. با توجه به این تحلیل فوکو، بهتر به نتیجه گیریِ وی پی می بریم، آنگاه که اعلام می کند مورخان هم مثل همۀ همعصرانِ خود تحت تأثیر اپیستمه یا اصول و الگوهای زمانۀ خویشند و لذا هرگز نمی توانند نگرشی عینی دربارۀ دورۀ تاریخی شان داشته باشند.
نظرات شما عزیزان: س. ظ
![]() ساعت16:40---7 مهر 1391
سلام و عرض ادب :
دكتر افضلي ميشل فوكو در جايي درباره ي اپیستمه میگوید:« اپیستمه عبارت است از مجموعه روابطی که در یک عصر خاص، وحدت بخش کنشهای گفتمانی است.این کردارها،پدیدآورنده نظامهای معرفتی است. » فوکو در توضیح این امر اضافه میکنه که، اپیستمه منظومهای از مناسبات حاکم بر یک دوره است که دانشها از دل آن بیرون میآیند. فوکو در اینجا به سه نظام و انگاره دورهای اشاره میکند:این سه عصر ( نوزایی و کلاسیک و مدرن)ر ا نوعی دگرسانی از یکدیگر ممتاز میسازد. و نیز میگوید:ویژگی حاکم بر عصر نوزایی شباهت و همسانی بود،ویژگی عصر کلاسیک در مفهوم بازنمایی متبلور شد و مدرنیته را میتوان عصر انسان نامید. استاد به نظرتون اين تعريف ميشل فوكو نوعي وحدت بخشي و مجموعه ي منظم رو شامل نميشه ؟ پاسخ: دقیقاً فوکو به دنبال چنین هدفی است. |
|
[ طراحی : میهن اسکین ] [ Weblog Themes By : MihanSkin ] |